میترامیترا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

فرشته کوچولو ها ی من

عکس های سفر نوروزی میتراجون به مشهد مقدس

روز اول عید که به عید دیدنی باباجون و مامان جون رفتیم و ظهر روز دوم عید بود که بعد از ایتکه به دیدن بابابزرگ ها ی مامان  رفتیم و خونه خاله و دایی بزرگ هم رفتیم . کم کم آماده سفر به مشهد شدیم هم سفر هم زیارت هم عید دیدنی بابا حاجی و عزیز  خلاصه ظهر روز دوم حرکت کردیم و تصمیم گرفتیم تفریحی بریم, به کاخک گناباد هم رفتیم و برادر آقا امام رضا رو هم در اونجا زیارت کردیم . و یاد خاطرات مجردیمون کردیم آخه وقتی هنوز هر دو مون مجرد بودیم یه بار با خانواده هامون با هم اونجا رفته بودیم . این عکسی که کنار ماهی قرمز گرفتی مال کاخکه  و نهار رو هم تو یه رستوران توی کاخک خوردیم  و دوباره به سفرمون ادامه دادیم خلاصه یه مشکلاتی هم ب...
22 ارديبهشت 1393

میترا جون با مقنعه

میترای عزیزم امشب بعد از 3ماه وقت کردم که مطالب وبلاگت رو ویرایش کنم. منو ببخشی که یه کم کم کاری کردم دختر گلم در ثبت خاطرات قشنگت , آخه تو این مدت  اول تعطیلات نوروز که مسافرت بودیم بعدشم  همش این شب اون شب مینداختم آخه تو فقط شبها خوب می خوابی و اجازه می دی تا به کاری برسم . روز که به همون کارای خونه هم به زور می رسم. خیاطی هم نمی ذاری بکنم . فقط به فکر تو ام میترا شیر بخوره بخوابه و شلوارشو خیس نکنه آخه یک ماه میشه که دیگه تو خونه پوشکت نمی کنم . ومواظبت هستم و می برمت دستشویی یه قصری خرگوشی داری که توش جیش می کنی دخترم خیلی فهمیده هست الهی که قربونت بشم مامان  امشب که شب هجده اردیبهشت  هست تصمیم گرفتم نخوابم و وبل...
18 ارديبهشت 1393