دختر ملوسم
میترای پنج ماهه در حال بازی
میترا جون با مقنعه
میترای عزیزم امشب بعد از 3ماه وقت کردم که مطالب وبلاگت رو ویرایش کنم. منو ببخشی که یه کم کم کاری کردم دختر گلم در ثبت خاطرات قشنگت , آخه تو این مدت اول تعطیلات نوروز که مسافرت بودیم بعدشم همش این شب اون شب مینداختم آخه تو فقط شبها خوب می خوابی و اجازه می دی تا به کاری برسم . روز که به همون کارای خونه هم به زور می رسم. خیاطی هم نمی ذاری بکنم . فقط به فکر تو ام میترا شیر بخوره بخوابه و شلوارشو خیس نکنه آخه یک ماه میشه که دیگه تو خونه پوشکت نمی کنم . ومواظبت هستم و می برمت دستشویی یه قصری خرگوشی داری که توش جیش می کنی دخترم خیلی فهمیده هست الهی که قربونت بشم مامان امشب که شب هجده اردیبهشت هست تصمیم گرفتم نخوابم و وبل...
نویسنده :
مامان میترا
1:36
مهندس کوچولوی کنجکاو
بدون عنوان
اولین رورواک سواری میترا خانومم
الان همون طور که ساعت وبلاگ نشون داده نیمه شبه 28 بهمن 92 هست که میترا جونم و بابایی کنار هم خوابیدن فردا سومین سالگرد ازدواجمون هست . و دختر گلمون نزدیکه 5 ماهه بشه دیگه کم کم باید رورواک سواری رو یاد بگیری و نشستن رو تمرین کنی عزیزم . برای فردا هم یه برنامه هایی دارم . ...
میترا خانم شنل پوشیده
مامان جونم این اولین بافتنی بود که واست بافتم امیدوارم خوشت بیاد ...
نویسنده :
مامان میترا
13:25